درباره

آری آغاز عشق دوست داشتن است


سلام
یه مشت حرف دل برای همه آنهایی که دل دارن


آخرین نوشته ها

دسته بندی ها

جستجو

لینک های روزانه

برچسب ها

در خودم فرو می روم و به نشانه های اطرافم زل می زنم . او از دور دست با دستان یخی به من نگاه می کند و من با قلبی که از درون می سوزد به دنبال راهی برای آب کردن یخ های اویم

هیچ چیز به اندازه دوری زجر آور نیست . هیچ چیز برای فهمیدن حد دوست داشتن قلب را منقلب نمی کند و هیچ چیز به اندازه نفهمیدن معنای رابطه ای که شکل گرفته و در جریان است نیست

گاهی با حرف و گاهی با سوز و گداز می گوید که چهار ستون وجودش با عشق تب دار گره خورده است اما فقط زبان و حرف های اوست که این حقیقت یا دروغ را فریاد می زند . وقتی که در رفتارها و عملکرد ها دنبال حقیقتی غیر از نگاه سرد و دستان یخ زده چیزی عایدت نمی شود

دلم تنگ نوشتن است . همان طور که دلم تنگ یک لبخند معنادار است . 

دلم تنگ گرفتن پنهانی و آشکار دستانم است . دلم تنگ گفتن دلم تنگت شده است،  است

دلم تنگ...

راستی او کیست و من کیستم .

درون آشفته ام را میگردم و از میان آشفتگی ها طروات باران را خواهانم

چشمانم را می بندم

سکوت همه جا را فرا می گیرد . نوازش نسیم خنکی لای موهایم احساس می کنم . صدای شرشر آب به همراه وزق های بیدار در آبگیر به گوش می رسد . از دور صدای خنده ای از میان چادر فامیل ام به گوش میرسد . واکمن را در گوشم میگذارم . صدای موسیقی پخش می شود و من پاهایم را بر روی شنهاو ماسه ها می گذارم . 

هنوز همان طراوت و همان بچگی را در وجودم احساس میکنم . بوی خاک از نم نم باران بلند می شود . به چشم های کوه و لرزش تک درختی که بر فراز کوه ایستاده است خیره می شوم 

قلب و روحم با طبیعت اطرافم همراه می شود . جریان آب تمام وجودم را سرد کرده است . اما آتش سوزان درونم تمام سرمای رودخانه را گرم می کند . 

دوباره به حال بر میگردم . نفس عمیقی می کشم . کلمات بر روی زبانم جاری می شود . کلمات قلقلکم می دهند . رقص درد را در شریان خونم و در دریچخه های قلبم حس می کنم .

پرواز می کنم و صدای باد را می شنوم . کلبه ای چوبی در دل یک کوهستان سرد خودنمایی می کند . پاهایم را بر لبهی پنجره می گذارم . بویی قدیمی از پشت شیشه های پنجره می اید و من ...

نوشته شده در جمعه هجدهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 1:11 توسط : دختر آسمانی | دسته :
  •    []