پست هایمرا مرور کردم . این ایام چقدر تلخ نوشتم و چقدر از آسمان عاشقی دور شدم . من همان عاشق دیروز و امروزم
ترس ها بر من غلبه کردند یا حرص ها و آز ها
چه اهمیتی دارد هر چه هست مرا در خود بلعیده است و راه نفس هایم را سلب کرده است . هنوز دنبال آسمان عاشقی هستم ؟ انگار مسیر صعب العبوری است .
گاهی اوقات احساس می کنم که کاملا لمسش می کنم . زمانی که با عشق با دخترم بازی های کودکانه می کنم . وقتی می خندد و وقتی مامان صدایم می کند . زمانی که همسرم بی خیال از تمام دغدغه های کنونی به من لبخند میزند و جام عشق را به خانه مان می آورد
گاهی اوقات هم دور دورم . علی الخصوص که مشکلات مادی و معنوی گریبانم را می گیرند .
به هر حال آسمان عاشقی هر جاست آن را خواهم یافت
بدرود

